[ بدون عنوان ]
جمعه 2 بهمنماه سال 1383 03:55
دوباره باز فکرم به سوی تو پریده است دوباره باز عشقت به کنج دل خزیده است به سویت، روی خود کردم که یارب چرا عشقم به این زودی زیاد او رمیده است تو ای مرد شبگرد و تنها بگو از چه کس می گریزی تو آیا؟ همه شب چه طوفان ، چه آرام قدم می زنی هم خرامان و هم رام زمانی قدم می زنی زیر باران نم نم و شاید زچشمت اشک می ریزد کم کم تو ای...