چرا فکر کردی به جز من یکی دیگه لایقت بود ...
رفتی و از من گرفتی اون نگاه عاشق تو ..
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی ...
تک و تنها توی این غربت سنگی ..
می دونم بر نمی گردی ..
شدی همرنگ دو رنگی ...
همه زندگی من اون نگاه عاشقت بود ...حالا من تنها نشستم با نوای بی نوائی......
آره زندگی همینه داداشی ...همش بی وفائی و نامردی ...






روزگار حرف های زیادی واسه گفتن داره ..
اما حیف که تو کله من نمیره ...